سفارش تبلیغ
صبا ویژن











مشـــ ـکـ ـاة

این روز هایم شده

مثل برگ های زردِ پاییزی

با کوچک ترین ضربه ای میشکنم!

ودیگران

غرق لذت از صدای خش خش ِ خرد شدنم....

 

خدایا شنیدی صدایم را؟!

که باز همچون تکرار مکررات

عهد بستم...

و

شرح حالم را برایت بازگو کردم؟

 

شنیدی که مثل همیشه موقع اعتراف

"معتذراً نادماً"

بر لبانم جاری شد؟

و در ادامه

ناخودآگاه صدایم

آهسته شد و

زیر لب"مُنکسراً مستقیلا" را

زمزمه کردم؟

 

بین خودمان بماند

آرام گفتم تا...

تا کسی نشنود

که زندگی کمرِ آدمی را میشکند...

و کسی نفهمد که من

شکست خورده یِ این قصه ی ناتمام

 

 

.....


نوشته شده در چهارشنبه 92/8/8ساعت 12:0 صبح توسط نسیم♥ نظرات ( ) |


Design By : Pichak